المواضيع
/موضوعات
المقالات الأخيرة
/آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ/الأرشيف بلوق
پیوندهای روزانه/روابط اليومية
/وصلات
پيوندها
نويسندگان/الكاتب
شاعر { مرکز شعر } سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 13:0 :: الكاتب
/نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم
(قصد از شنیده ها آن چه است که در میان مردم نقل میشود وقصد من از ساکنان اهالی اهواز از مثلا 150 سال پیش تا کنون است – تاریخ قدیم خود بحث جداگانه ای دارد که در این مختصر نمیگنجد : قديمي ترين منطقه هاي اهواز :عامري، خزعلية (منتسب به شيخ خزعل)، زويه ها، صخيرية، مسير كوتعبدالله (كوت عبدالله ، شكارة « حرشة و…. )، ،سوق حاج زكي (ملا زکی داماد محمد علی خان شیخ الرئیس رئیس تجار عربستان ومشاور خزعل ) يا همان خيابان بيست وجهار متري كنوني ، سيد خلف ،باغ معين(حاج محمد ، معين التجار الابوشهري دستيار خزعل) و امنية و رفيش ، عبارة (آخر آسفالت) ، كواخة (زند) ميباشند كه ساكنان اين مناطق بجز امنية كه مردم عرب ساكن آنجا بدست مزدوران رضا شاه به رفيش هجرت داده شدند ومامورين دولتي جايگزينشان شدند همه عرب بودند وهستند ، می گویند که دلیل تسمیه امنیه از آن جهت است که انگلیسیها در جنگ جهانی اول در سال 1915 از مردم عرب که بر ضد آنها جهاد کرده بودند در این منطقه امان خواستند پس نام آن را امنیة گذاشتند تا چهل سال پیش نیز هنوز آثار آن جنگ وباقیمانده مهمات در ساحل کارون پیدا بود . الآن تالار ترن در امانية يا همان امنية كه از اداره راه آهن اجاره گرفته شده وقبل از راه آهن در زمان رضا شاه استانداري بوده و زاهدي در آنجا سكنى داشت يكي از مراكز اداري خزعل ميباشد ، در منطقه امنيه قبيله هاي شرفة ، حردان ، سادات بیت سید نعمة بيشتر سكونت داشتند . منطقه عامري ساكنان كوتعبدالله که شامل خود کوتعبدالله ، شکاره ،سده ، حرشة (گامیشاباد )و….قبيله هاي نواصر ، كردوني، سادات آلبوشوكة ،آلبوبالد، باوي ، قنواتي وغيره بودند . ساكنان زوية ملى راه بیشتر قبيله عچرش بودند كه در زمين هاي خود و حاج احمود عامري در تمام منطقه زیتون کارمندی کنونی كار ميكردند تا الآن اين قبيله شناسنامه هاي خود را با فاميل حاج احمود يعني كعبي دريافت ميكنند ، چند سال قبل از انقلاب نيز منطقه آسيه (خواهر حاج احمود) آباد وحصير آباد شكل گرفت ، اولين مهاجران بختياري نيز اواخر زمان شاه در منبع آب سكنى گزيدند، منطقه سيد خلف نيز ساكنان قديم آن آن سادات ، بنوخالد ، خسرج ، نيس و … بوده وتمام منطقه كيانبارس تا نزديكي هاي سه راه پليس راه زمينهاي كشاورزيشان بود. منطقه صخیریة منطقه خزعليه منطقه رفيش نيز از قديميترين مناطق اهواز است كه ساكنين آن از قبائل مختلف كه بيشتر در دو قرن اخير از شط الحويزة يا ميسان (دشت آزادكان) هجرت نمودند تشكيل ميشود ادامه دارد عکس بالا قدیمیترین عکس از اهواز است که هالیستر عکاس آلمانی که در سال 1871 به خاورمیانه آمده گرفته شده است.
سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:40 :: الكاتب
/نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم
هر از چند گاهی خبرهای زندان یا اعدام تعدادی از فعالان سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی وفعالان حقوق بشری عرب در سایت های برخی سازمان های احوازی و غیر احوازی منتشر می شود. البته این موضوع زمانی اتفاق می افتد که بازداشت شدگان شانس بیاورند وکسی بداند که آنها بازداشت و محکوم به زندان یا اعدام شده اند. چرا که در بسیاری از موارد به دلیل نا آگاهی خانواده ها در خصوص اهمیت انتشار اخبار، تهدید های اطلاعات در مورد انتشار خبر و وعده های جاسوسان اطلاعات برای آزادی افراد دستگیر شده پس از مدتی کوتاه جنازه های آنها را احیانا به خانواده هایشان تحویل می دهند. در این میان اما بسیاری دیگر از بازداشت شدگان به کلی ناپدید می شوند. برای مثال می توان به ناپدید شدن یوسف سیلاوی شهروند عرب اهوازی اشاره کرد. یوسف سیلاوی که شوهر خواهر مرحوم منصور اهوازی (از موسسان حزب تضامن اهواز) است، در سال 2008 در حوالی منزل مسکونی خود در نزدیکی چهار شیر اهواز ربوده شد. از آن زمان تاکنون خانواده یوسف سیلاوی بر اساس وعده های برخی جاسوسان اداره اطلاعات برای کمک به یافتن او ساکت مانده اند و حتی از انتشار خبر خودداری می کنند. تا به امروز و با گذشت بیش از چهار سال از ربوده شدن یوسف سیلاوی توسط سربازان گمنام هنوز از زنده یا مرده یوسف سیلاوی هیچ کس باخبر نیست وخانواده او همواره آشفته خاطر روزگارشان را سپری می کنند. درباره کشتن فعالان سیاسی عرب در تاریکخانه های وزارت اطلاعات در سطح اقلیم نیز می توان به مرگ شش تن از فعالان حقوق بشری عرب اشاره کرد. این شش تن عبارتند از؛ محمد کعبی، علیرضا غبیشاوی، غیبان عبیداوی، محمد چلداوی، ناصر آلبوشوکه و رضا مغامسی که به ترتیب در ادارات اطلاعات شوش، خلفیه(خلف اباد)،اهواز و دزفول کشته شدند. برای نیروهای امنیتی در سطح اقلیم اهواز «عرب» یک خطر، تهدید و دشمن است و با کوچکترین سوء ظن می توان او را نشانه گرفت. برای مستند کردن این ادعا به چند حادثه اشاره می کنم. در دوهفته گذشته (در تاریخ14.8.2012) در کنار شط العرب چهار جوان عرب به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شدند. در این حادثه هولناک بر اثر مشکوک شدن نیروهای امنیتی به چهار جوان در اطراف روستایی در نزدیکی شط العرب، سربازان امام زمان اقدام به آتش گشودن به سوی آنان کرده و هر چهارتن را کشتند، «عبدالله عساکره» که چندی پیش عکس های او در سایت های احوازی منتشر شد یکی از کشته شدگان است. در یک نمونه مشابه دیگر و به دنبال موج گسترده مصادره زمين های کشاورزی کشاورزان عرب در ساير مناطق عرب نشين اقليم، دو برادر کشاورز به نام های؛ سيد موسی فاضلی(۴۱ ساله) وسيد علی فاضلی(۳۴ ساله) در مزرعه خود واقع در روستای عبدالخان در ۳۰ کيلومتری جنوب شهرستان شوش به ضرب گلوله نيروهای انتظامی کشته شدند. پیش از این نیز در همین منطقه یک شهروند عرب به نام حسن لطیفی که متهم به سرقت بود با آنکه به هشدار پست بازرسی نیروی انتظامی توجه کرده و توقف کرده بود به ضرب گلوله یک ستوان دوم نیروی انتظامی به نام فامیلی «سیاه منصور» کشته شد. در نمونه ای دیگر و این بار درکوت عبدالله اهواز یک شهر وند عرب به نام حسین میاحی فرزند حامد در روز شنبه 26.5.2012 به دستور ایست پست بازرسی توجه نکرده و با نیروی انتظامی درگیر می شود. او بعد بازداشت شدن در حالی که زخمی شده بود به ضرب گلوله یک افسر نیروی انتظامی کشته شد. اینها نمونه هایی است که من از آنها اطلاع داشتم وهمانگونه که اشاره شد بسیاری دیگر از این گونه حوادث مهندسی شده در مناطق عرب نشین رخ می دهد. سوال اساسی اما این است که چرا با فعالان مدنی عرب از طیف هایی چون فعالان سیاسی، فعالان حقوق بشری و فعالان فرهنگی و حتی با بزهکاران اجتماعی با این شدت و وحشی گری برخورد می شود؟ در جواب به این سوال می بایست دو مولفه اصلی این حوادث یعنی «رویکرد قاتلان در اقدام به کشتن فعالان عرب» و در سوی دیگر «رویکرد قربانیان واصرار آنها بر قربانی دادن» را مورد توجه و بررسی قرار داد. در فرایند اقدام به کشتن فعالان مدنی عرب اهوازی در قبل وبعد از انقلاب به نظر می رسد؛ حوادث مهم دیگری چون اعدام فعالان سیاسی عرب همانند محیی آل ناصر، دهراب شمیلی، عیسی نصاری و همچنین قتل عام مردم محمره (خرمشهر) در اردیبشهت ماه سال 1358 توسط افرادی چون؛ احمد مدنی عضو جبهه ملی ایران واستاندار وقت استان که با همکاری مستقیم محمد علی جهان آرا فرمانده وقت سپاه محمره (که گفته می شود عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بوده)، سید ابوالحسن نوری امام جمعه محمره در آن زمان ، غلامحسین جمی امام جمعه عبادان(ابادان)، ابوالقاسم خزعلی نماینده خمینی در استان، احمد جنتی دیگر نماینده خمینی در استان، سید محمد علی موسوی جزایری امام جمعه اهواز، سید علی شفیعی دادستان استان در زمان جنگ، محمد علی عراقی معروف به اراکی که بعدها نماینده ولی فقیه در دزفول و پس از آن نماینده خامنه ای در مرکز اسلامی شیعیان در لندن مشغول به کار شدند و…. صورت گرفته را مورد بررسی قرار داد. افزون بر موارد یاد شده، بررسی دلایل و چگونگی اعدام های دسته جمعی کنشگران اجتماعی عرب در اوایل انقلاب که در تمام شهرهای استان صورت گرفت نیز می تواند در فهم و درک بیشتر این موضوع ما را یاری دهد. اما بررسی همه این موارد از حوصله این یادداشت خارج است. در اینجا فقط به سوال اساسی مطرح شده می پردازم. در راستای پاسخ به سوال مطرح شده و در بررسی رویکرد قاتلان در اقدام به کشتن فعالان عرب بایستی بگویم؛ نژاد پرستی نهادینه شده در سطح جامعه ایرانی وعرب ستیزی مهندسی شده توسط نخبگان ایرانی عامل اصلی برخوردهای خصمانه با هرگونه فعالیت سیاسی، فرهنگی واجتماعی در میان مردم عرب است. در این میان افزون بر حوادث تاریخی یاد شده بالا بایستی فرایند تشکیل دولت مدرن در ایران و در پی آن تاسیس آموزش و پرورش و تالیف کتاب های درسی ایرانیان با جدیت بازخوانی شود تا به فهم بیشتر دلایل این کشتارها بینجامد. سکوت محافل سیاسی داخل وخارج از کشور، آژانس های خبری فارسی زبان که با بودجه کشور هایی چون امریکا، بریطانیا و آلمان تامین می شوند، شخصیت های مستقل حقوقی، فرهنگی، هنری و…. در این مورد نشات گرفته از ساختار ذهنی عرب ستیز این افراد و گردانندگان این دستگاهها دارد. ساختار ذهنی ایرانی ها به دلیل استفاده از کتب درسی و آموزشی که عرب ستیزی در آنها مهندسی و طراحی شده، اینگونه بنا گردیده که عرب جماعت را دشمن می دانند. برای اثبات این ادعا کافی است به صفحات آنتی عرب ایرانیان در شبکه های اجتماعی چون فیسبوک سری بزنید. به همین لحاظ است که بسیاری از ایرانی ها نه تنها درباره کشتار فعالان عرب اهوازی هیچ واکنشی نشان نمی دهند بلکه بسیاری از آنان حتی با انتشار اخبار اعدام فعالان عرب یا تظاهرات هایی که در مناطق عرب نشین صورت می گیرد مخالفت می کنند. تعدادی نیز فراتر گام نهاده و اقدام به یادداشت نویسی ونقد انتشار اخبار مناطق عرب نشین می کنند. آنان به تعدادی انگشت شمار از سایت ها و یا برخی فعالان حقوقی مستقل که در حمایت از زندانیان سیاسی اهوازی مطلبی می نویسند ویا موضع گیری می کنند، بی مهابا حمله می کنند، در این مورد می توان به حمله بسیاری از به اصطلاح نیروهای چپ ، ملی گراها و پان ایرانیست به خانم شادی صدر اشاره کرد. نکته جالب اینجاست که همه آنها همصدای رژیم (حفظ نظام وتمامیت ارضی) را مقدم بر (حق حیات) انسانها می دانند. شکل گیری ساختار ذهنی ایرانیان اما تنها به امر تعلیم در مدرسه ودانشگاه عرب ستیز خلاصه نمی شود و بایستی چند مورد دیگر را بررسی کرد. رسوبات صدمه روحی روانی ناشی از شکست ایرانیان از اعراب در 14 قرن پیش، تزویر بسیاری از حقایق تاریخی، خود بزرگ بینی ملی ایرانیان، سیل بزرگ چاپ و نشر قصه، رمان، شعر و دکلمه های عرب ستیزانه در طی هشت دهه اخیر و… همگی در ساختن «ساختار ذهنی عرب ستیز» ایرانی ها دخیل هستند. پیرامون مولفه دوم این حوادث دردناک یعنی؛ رویکرد قربانیان «مردم عرب» در این مصاف نابرابر و اصرارآنها بر قربانی دادن باید گفت؛ بنا بر تجربه زندگی در میان مردمان عرب، تعلق نسبی ژنتیکی به این ملت، کار حقوق بشری که روزانه با آن درگیر هستم وبا تکیه بر شناخت نسبتا کافی از روانشناسی سیاسی مردم عرب اهواز بر این باورم که ساختار ذهنی و خرد جمعی ملت عرب اکنون دچار یک تحول اساسی شده است. درباره دلایل این تحول بزرگ هنوز یک تحقیق اکادمیک معتبری نخوانده ام ونمی خواهم درباره دلایل وچگونگی این تحول بدون سند صحبت کنم. به نظر می رسد هر چه اتفاق افتاده گویای این است که خرد جمعی ملت عرب در راه نضج سیاسی گام نهاده است. به همین دلیل است که با آنکه در تمام ایران سکوت به زور سر نیزه حکم فرماست، در اهواز ودیگر شهرها و روستاهای عرب نشین، مردم هر از چند گاهی بی اعتنا به سر نیزه وسرب داغ بی مهابا به خیابان ها می آیند و فرزندان خود را قربانی رهایی از بردگی می کنند. نتیجه می گیرم که دولت جمهوری اسلامی و حکومت قبل از آن نیز با رویکردی نژاد پرستانه، امنیتی وعرب ستیزانه با مردم عرب برخورد کرده اند. کما اینکه به نظر می رسد اینگونه برخوردها حتی در صورت تغیر رژیم جمهوری اسلامی همچنان ادامه خواهند یافت. به همین دلیل است که طیف غالب مردمان عرب بر این باور است که شکست خود پس از نه دهه مبارزه برای احقاق حقوق ملی آنان را وادار به حذف مفهوم مطالبات ملی کرده و اکنون آماده اند تا نه دهه دیگر را برای حق تعیین سرنوشت مبارزه کنند. در اردوگاه نژادپرستان نیز دو طیف وجود دارد که یکی در لوای اسلامیت نظام و وطن پرستی عرب کشی می کند و دیگری طیفی گسترده از اپوزیسیون همین نظام است. این طیف سرتا پا غرق در مفاهیم نژادپرستانه وعرب ستیزانه است. به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور مثلث اختلافات سیاسی اقلیمی و بین المللی ، نژادپرستی نهادینه شده در اندیشه ایرانیان و اصرار مردم عرب بر حق تعیین سرنوشت دست به دست هم خواهند داد تا کارون تشنه، از خون فرزندانش سیراب شود.
سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:38 :: الكاتب
/نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم
تاریخ الدوله الاحوازیه قبل المیلاد : شهد إقلیم عربستان میلاد إحدى أقدم الحضارات البشریة، وهی الحضارة العیلامیة السامیة سنه 4000 ق م : استولى العیلامیون على مدینة أور عاصمة المملکة الأکادیة.2320 ق م : غزا الملک البابلی حمورابی أرض عیلام وضمها إلى مملکته. 2095 1160ق م : فتح الملک العیلامی (شوتروک ناخونته) أرض بابل، حیث استولى على تمثال مردوک أکبر آلهة بابل، ومسلة حمورابی التی عثر علیها الفرنسیون مع آثار قیمة أخرى فی مدینة السوس عام 1901 م ق م : الملک الآشوری ( آشور بانیبعل) أطاح بالدولة العیلامیة.640 ق م : احتلال الإقلیم على ید الفرس الأخمینیین.550 ق م: خضوع الأحواز لحکم الاسکندر الأکبر المقدونی، بعد هزیمة الأخمینیین.331 ق م : قیام السلوقیین ببسط سیطرتهم على الإقلیم.311 ( م : احتلال الأحواز على ید الملک الساسانی (سابور الأول.221 م : فتح الأراضی الأحوازیة على ید المسلمین العرب، بقیادة أبی موسى الأشعری.637 1258م : احتل الغزاة المغول عربستان، بعد أن تمکنوا من الإطاحة بالخلافة العباسیة فی بغداد ومن ثم خضع الإقلیم لدولة الخروف الأسود
بین الدولتین الإیرانیة والعثمانیة، وتمکنت فی بعض الفترات من بسط سیطرتها على أجزاء کبیرة من إیران بما فیها بندرعباس وکرمنشاه، وأقالیم فی العراق بما فیها البصرة وواسط، بالإضافة إلى الاحساء والقطیف 1509م : احتلال الحویزة عاصمة المشعشعیین على ید الشاه إسماعیل الصفوی، إلا أن اندلاع الثورات العربیة الأحوازیة ضد الحکم الصفوی أرغم الشاه إسماعیل على الاعتراف بالحکم المشعشعی على الإقلیم
1589م : تولى حکم الإمارة مبارک بن مطلب، والذی یعتبر فترة حکمه العصر الذهبی للدولة المشعشعیة حیث تمکن من بسط سیطرته على کافة أنحاء عربستان، بعد طرد القوات الإیرانیة من هناک
م : هزمت القوات المشعشعیة بمساعدة الدولة العثمانیة، الجیش الإیرانی الصفوی.1625 م : اعترفت الدولتان الصفویة والعثمانیة بموجب معاهدة مراد الرابع باستقلال الإمارة المشعشعیة.1639 م : استولى فرج الله بن علی المشعشعی على البصرة وضمها إلى إمارته. 1694 1732م : احتل نادر شاه الافشاری إقلیم الأحواز وقتل أمیرها محمد بن عبد الله المشعشعی وتزامنا مع ذلک أخذت إمارة بنی کعب تبرز على الساحة، بعد أن تمکن أمراؤها من مد نفوذهم فی بعض المناطق فی الإقلیم
مما أجبر الدولة الافشاریة على الاعتراف رسمیا بسلطة المشعشعیین فی الحویزة 1757م : الشاه کریم خان الزندی غزا عربستان، واستولى على بعض مدنها ولکنه فشل فی نهایة المطاف فی إخضاع الإمارة الکعبیة 1765م : هزیمة التحالف الإیرانی العثمانی البریطانی (شرکة الهند الشرقیة) أمام قوات الأمیر سلمان بن سلطان الکعبی الذی یعد قائدا عربیا فذا فی عصره حیث تمکن من إلحاق الهزیمة بالدولتین الإیرانیة والعثمانیة فی آن واحد، ومن ثم أرغم القوات البریطانیة على الانسحاب من ساحة المعرکة
( عربستان إلى منطقتی نفوذ (عثمانیة وإیرانیة م : غزت القوات العثمانیة مدینة المحمرة واحتلتها، ومن ثم استولت على کافة انحاء عربستان.1837 1847م : تخلت الدولة العثمانیة عن المناطق التابعة لها فی عربستان، بموجب اتفاقیة أخرى عُرفت باسم معاهدة أرضروم الثانیة
على أنها إمارة وراثیة لها سیادتها وقوانینها الخاصة م : فتح نهر کارون (دجیل) فی عربستان للمرة الأولى أمام الملاحة الدولیة. 1888 1897م : اغتیال الأمیر مزعل بن جابر الکعبی، واستلام شقیقه الأمیر خزعل الحکم فی عربستان والذی تحالف مع بریطانیا حفاظا على استقلال إماراته من الدولتین الإیرانیة والعثمانیة وقد لعب دورا بارزا فی أحداث الربع الأول من القرن الماضی. قال عنه أمین الریحانی فی کتابه (ملوک العرب) إنه أکبرهم سنا بعد الملک حسین (شریف مکة)، وأسبقهم إلى الشهرة، وقرین أعظمهم إلى الکرم م : وعدت بریطانیا الأمیر خزعل رسمیا بأنها ستقف فی وجه أی هجوم أجنبی یستهدف إمارته. 1902 1907م : وقعت بریطانیا وروسیا القیصریة على معاهدة قسمت إیران إلى ثلاث مناطق نفوذ بریطانیة وروسیة ومحایدة، إلا أن إقلیم عربستان لم یذکر فی إطار تلک التقسیمات، حیث أنه اعتبر إمارة عربیة شبه مستقلة م : اکتشاف البترول فی عربستان.1908 K.C.I.E .م : منحت بریطانیا الأمیر خزعل لقب سیر و وسام1910 ومن ثم أوسمة وألقاب أخرى 1914م : ساهم اندلاع الحرب العالمیة الأولى فی تعزیز النفوذ البریطانی فی عربستان وبالتالی فقد ساعد على تدعیم مکانة الأمیر خزعل واستقلال إمارته ودخلت القوات البریطانیة میناء عبادان للحفاظ على المنشآت النفطیة 1915م : حرضت الدولة العثمانیة العشائر العربیة المناوئة لخزعل، وأهمها بنی طرف، وربیعة، وبنی لام على الخروج علی حکمه، وإعلان الجهاد ضد القوات البریطانیة المتحالفة معه 1917م : انتصار الثورة البلشفیة فی روسیا دفع بالقوى الغربیة وخاصة بریطانیا إلى تغییر استراتیجیتها تجاه المنطقة حیث أخذت تتخلى شیئا فشیئا عن دعمها لاستقلال إمارة عربستان لصالح کیان إیرانی قوی وموحد یشکل حاجزا استراتیجیا أمام الشیوعیین الروس ومحاولاتهم الوصول للمیاه الدافئة
1922م : فی إطار مساعیه للتصدی لمحاولات رضا خان البهلوی (والد الشاه السابق) السیطرة على عربستان، تحالف الشیخ خزعل مع العشائر البختیاریة المناوئة لرضا خان 1924م : أعلن الشیخ خزعل مقاومته لسیاسات ضد رضا خان التوسعیة. فقام بعرض قضیته على (عصبة الأمم)، وطلب من علماء الدین فی النجف إصدار فتوى بتکفیر رضا خان الذی کان یشتهر بعدائه للإسلام والعرب، ولکن جهوده باءت بالفشل. خاصة وأن البریطانیین قد نکثوا بجمیع وعودهم للشیخ خزعل 1925م : لجأ رضا خان بعد ظهور عجزه فی تحقیق انتصار عسکری ضد الأمیر خزعل، إلى الخدعة فتمکن من اختطافه ونقله إلى طهران، حیث وضع تحت الإقامة الجبریة، ومن ثم فرض سیطرته على عربستان بمساعدة بریطانیا حلیفة الشیخ خزعل. وهکذا فقد تمکنت إیران من ضم عربستان إلى سیادتها، وبذلک فقد أنهت آخر إمارة عربیة فی الإقلیم
الذی تمکن من السیطرة على المنطقة لأکثر من ستة أشهر رئیس عشائر الشرفه و الذی اسقط طائره من الاحتلال الایرانی و هوس یعقال انسویلک هیبهچ 1935م: استشهاد الشیخ محیی الزیبق فی سجنه بمدینه الاحواز م : قُتل الشیخ خزعل خنقا فی منفاه طهران على ید أعوان رضا خان.1936 1940م : اشتعلت انتفاضة کبیرة شارکت فیها قبائل عربیة، وعلى رأسها قبیلة بنی کعب بزعامة الشیخ حیدر بن طلال
1946م : فور انتهاء الحرب، قاد أحد أبناء الشیخ خزعل الشیخ جاسب ثورة ضد الحکم البهلوی ولکن لم یکتب لها النجاح. ومن ثم تم تشکل تنظیم فی الإقلیم باسم حزب السعادة الذی کان یطالب بالحکم الذاتی لعربستان، ومواجهة سیاسة التفریس فی الإقلیم م : اندلعت مظاهرات عارمة فی الأحواز تضامنا مع مصر عبد الناصر التی تعرضت للعدوان الثلاثی. 1956 م : تشکلت جبهة تحریر عربستان. ومن ثم برزت تنظیمات قومیة ناصریة مسلحة أخرى فی الإقلیم.1958 1963م : تمکن جهاز مخابرات الشاه (السافاک) بمساعدة الموساد الإسرائیلی، من کشف وتدمیر تنظیم ناصری فی الأحواز باسم اللجنة القومیة العلیا والذی کان یخطط لثورة عربیة شاملة فی الإقلیم وبعد محاکمة صوریة، جرى إعدام عدد من قادة التنظیم وهم الشهید محی الدین حمیدان آل ناصر، والشهید عیسى المذخور، والشهید دهراب شمیل سه شنبه 5 / 3 / 1392برچسب:, :: 12:35 :: الكاتب
/نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم
فصول من تاريخ الاحواز دو شنبه 4 / 3 / 1392برچسب:, :: 21:26 :: الكاتب
/نويسنده : مجنونم درانتظارلیلیم
![]() ![]() |